به گزارش سرویس فضای مجازی صبح الوند، نویسنده وبلاگ "آب و نان" در آخرین مطب وبلاگ خود نوشت:
این روزها مفهوم آقا زادهگی بر کسی پوشیده نیست. مافیای اقتصادی کشور که در بحبوحه فضای اقتصادی و سیاسی کشور در حالی که نظام قصد پوست ریزی نظام سرمایه داری حاکم بر کشور از زمان طاغوت را داشت، از فرصت و آب گل آلودهی که به دست آمده بود، به عنوان سربازان خط مقدم اقتصاد کشور(!)، خوردند، بردند و تاختند تا اینکه امروزه قطب اقتصاد کشور را به دست گرفته و کسی نمیتواند جلودار آنها باشد. در این میان کم نبودند آقا زادهگانی که به نام و اعتبار بابا، و با نیت خدمت گزاری به مردم وطن(!) چنان قدرت اقتصادی به دست آوردند که نگو و نپرس.
اما چیزی که هست و مقداری ما را از این فشار روحی آزاد میکند، انتقادها و نفرت مردم ایران نسبت به این افراد بوده که باز جای شکرش باقیست؛ اینکه فضای انتقاد باز است و می شود حرف زد!
اما انگار غافل ماندهایم که از این آب گل آلودهی دوم، قشر دیگری قصد بردن و خوردن و تاختن دارند و نه تنها مورد نفرت ما نیستند بلکه خیلی خیلی زیاد نزد همه محبوب بوده (!) تا جایی که عشق ما بوده و الگو و القاب سر طلایی و پاطلایی و... هم به آنها میدهیم.
بلی؛ فوتبال زادهها
اما فوتبال زادهها با آقا زادهها چند فرق اساسی دارند؛
یک فرقشان با آقا زادهها در این بود که آقا زادهها با شعار مرگ بر آمریکا پولدار شدند، و اینان با وجود تیمهای ضعیفی چون مالدیو ، تایلند و... .
فرق دیگر این بود، مردم ایران که سالها ستم دیده بودند از ظلم و زورگویی، به شامپو و چای و تلویزیون های وارداتی آقا زاده ها دل خوش کردند و جوانان، فریب گل زدنها. آنها گل زدند که ما شاد باشیم ولی این شاد بودن ما همان آب گل آلودهای بود که با این شهرت و محبوبیت شهرک درست کنند، سهام بخرند و خوشی های آنان در کاوارهها باشد. آقا زادهها با کمبود و فقر مردم آب را گل آلوده کردند و فوتبال زاده ها با غم و افسردگی ناشی از جنگ و تحریم مردم ایران.
آقا زاده ها به اعتبار باباجان تاختند و فوتبال زادهها به اعتبار عشق و محبت مردم...
آقا زادهها فحش خوردند و فوتبال زادهها سلام ودرود نثارشان شد!
این تنها فرقشان نبود، یک فرق اساسی دیگر نیز با هم داشتند؛ آقا زاده ها هیچ وقت الگو جوانان قرار نگرفتند که خدا را شکر، اما باید این را کجای دلمان بگذاریم که فوتبال زادهها شدند الگوی فرهنگی و جوانمردی جوانان ما! کسانی که شعور حرف زدن، شعور لباس پویشیدن را ندارند، در برنامه تلویزیونی جلوی مردم ایران، یقه باز میکنند تا موهای چِندش آور سینه شان را همه ببینند. هنوز نمی دانند وقتی در یک برنامه زنده تلویزیونی حاضر می شوند در حد و اندازه فرهنگ، شعور و دین مردم ایران حرف بزنند و درواقع شیشه تلویزیون برایشان با شیشه توالت خانه شان فرقی ندارد...
تهمت و دروغ و حرف زشت برایشان مثل آب خوردن است. هنگام اردوی تیم به کشورهای خارجی با بیت المال سر از کاوارهها در میآورند و دخترانشان بازیکن حرفهای چهار برگ می شوند و حتی از پدرانشان میبرند!
آقا زادهها نمی توانند در عرصه سیاسی وارد شوند چون که نمیتوانند ولی فوتبال زادهها یا بهتر بگوییم ورزش زادهها می توانند در عرصه سیاسی وارد شوند چون میتوانند؛ خدا را چه دیدی شاید فردا روزی شدند رییس جمهور ما!
حال که فرق آقا زادهها و فوتبال زادهها را خوب دقت کنیم، می بینیم عدالت و انصاف نیست که این قدر از آقا زادهها متنفر باشیم و از فوتبال زاده ها...
البته نویسنده یادش نرفته که کم نبودند آقا زادهها و فوتبال زادههایی که شریف زندگی کردند و شرافت حقشان بود...
دیدگاه شما