اوقات شرعی

 

آخرین اخبار

9. دى 1392 - 9:16   |   کد مطلب: 4047
روز رحلت پيغمبر و قبل از آن، روزهاى بيمارى آن حضرت، روزهاى سختى براى مدينه بود؛ به‌ويژه با آن خصوصياتى كه اندكى قبل از رحلت پيغمبر پيش آمد. پيغمبر به مسجد آمد و روى منبر نشست و فرمود: هر كس به گردن من حقّى دارد، آن حق را از من بگيرد.

مردم شروع به گريه كردند و گفتند يا رسول‌اللَّه! ما به گردن تو حق داشته باشيم؟! فرمود رسوايى پيش خدا سخت‌تر از رسوايى پيش شماست؛ اگر به گردن من حقّى داريد، اگر از من طلبى داريد، بياييد و بگيريد تا به روز قيامت نيفتد. ببينيد چه اخلاقى! كيست كه دارد اين حرف را مى‌زند؟ آن انسان والايى كه جبرئيل به مصاحبت با او افتخار مى‌كند؛ اما درعين‌حال با مردم شوخى نمى‌كند؛ جدّى مى‌گويد تا مبادا در جايى به وسيله‌ى او، ندانسته حقّى از كسى ضايع شده باشد. پيغمبر اين مطلب را دو بار، سه بار تكرار كرد. البته در تاريخ ماجراهايى را آورده‌اند كه من خيلى نمى‌دانم كدامش و چقدرش دقيق است؛ اما آن مطلبى كه غالباً نقل كرده‌اند، اين است كه يك نفر بلند شد و عرض كرد: يا رسول‌اللَّه! من به گردن تو حقّى دارم. تو يك وقت با ناقه از پهلوى من عبور مى‌كردى؛ من هم سوار بودم، تو هم سوار بودى. ناقه‌ى من نزديك تو آمد و تو با عصا، هى كردى؛ ولى عصا به شكم من خورد و من اين را از تو طلبكارم! پيغمبر پيرهنش را بالا زد و گفت همين حالا بيا قصاص كن؛ نگذار به قيامت بيفتد. مردم حيرت‌زده نگاه مى‌كردند و مى‌گفتند آيا اين مرد واقعاً مى‌خواهد قصاص كند؟ آيا دلش خواهد آمد؟ ديدند پيغمبر كسى را فرستاد تا از خانه، همان چوبدستى را بياورند. بعد فرمود: بيا بگير و با همين چوب به شكم من بزن. آن مرد جلو آمد. مردم، همه مبهوت، متحيّر و شرمنده از اين‌كه نكند اين مرد بخواهد اين كار را بكند؛ اما يك وقت ديدند او روى پاى پيغمبر افتاد و بنا كرد شكم پيغمبر را بوسيدن. گفت: يا رسول‌اللَّه! من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات مى‌دهم!

گزیده ای از بیانات امام خامنه ای در خطبه های نماز جمعه تهران - 28/02/1380

دیدگاه شما

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
کنگره ملی8000شهیداستان همدان