محمد جواد بیات در صبح الوند نوشت:
سرهنگ صياد شيرازي به تهران كه رسيد، فهميد درجهاش از سرهنگ تمامي به سرگردي تنزل كرده و از نيروي زميني نيز اخراج شده است و بايد خود را به دژبان ستاد مشترك ارتش معرفي كند.
وي ميگويد: مگر چه كرده بودم كه مرا از نيروي زمينی بيرون كنند؟
با حضرت آیتا... خامنهاي مشورت كردم كه تا اين جا همه چيز را تحمل كردم، اين يكي را نميتوانم تحمل كنم. چه معني دارد كه مرا از نيروي زمينی اخراج ميكنند؟ ايشان با خونسردي فرمودند: مسألهاي نيست، با حوصله اين را هم اجرا كن و خود را به ستاد مشترك معرفي كن.
صبح فردا خود را به دژباني ستاد رساند و در حالي كه به عصا تكيه داده بود، براي آجوداني آن جا احترام بجا آورد و گفت: سرگرد صياد شيرازي هستم البته تا چند ماه استراحت پزشكي دارم. برخوردها تحقيرآميز و اهانتبار بود، تحمل كرد. سعي كرد فراموش كند روزي سرهنگ بوده و فرماندهي سه لشکر و منطقهاي را به عهده داشته است!
در روزهای استراحت پزشكي مراجعاتش آن قدر زياد شد كه آقاي آيتا... امامي كاشاني مدير مدرسه عالي شهيد مطهري حجرهاي در اختيارش قرار داد. بسیاري از شخصيتهاي انقلابي به ديدارش آمدند. هر شب يكي از مساجد تهران ميزبانش بود تا براي مردم مومن و انقلابي سخنراني كند. محور بيشتر سخنرانيهايش كردستان بود و عملياتهايی كه در آن جا صورت گرفته بود هيچ به سرگذشت خود و نامهربانيهايي كه در حقش شده بود، اشاره نميكرد و اين سفارشي بود كه آيتا... دكتر بهشتي به او كرده بود. در مرور خاطراتش ميخوانيم: تقواي شهيد بهشتي خيلي مرا تحت تأثير قرار داد.
مرا اين گونه نصيحت ميكرد تا عليه رئيس جمهور وقت مطلبي نگويم كه حالتي بشود و خصومت مردم عليه او برانگيخته شود. اتفاقاً در مساجد كه براي سخنراني ميرفتم بيشتر سوالها درباره بنيصدر بود كه من از كنار آنها رد ميشدم و طبق توصيه شهيد بهشتي فقط به شرح عملياتها و اقدامات انجام شده ميپرداختم. بحث درباره عملياتها هم به حدي داغ بود كه همه را تحت تأثير قرار ميداد.
آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس شوراي اسلامي وقت و عضو شوراي عالي دفاع تصميم گرفت وقت ملاقاتي براي صياد شيرازي از امام بگيرد تا امام از زبان خود او مسائل كردستان را بشنوند.
او ميگويد: من با لباس چريكي و عصا به دست خدمت امام رسيدم. تا وارد شدم و كنار ايشان نشستم حضرت امام با اظهار محبت فرمودند: پايتان چه شده؟ و احوالم را پرسيد. در كل هفده دقيقه خدمت امام بودم كه شانزده دقيقه را من صحبت كردم و قضاياي كردستان را برايشان شرح دادم و در نهايت ايشان در يك دقيقه صحبت فرمودند: همان طور كه ميدانيد نماينده من در ارتش آقاي بنيصدر است، وی چند لحظه ديگر ميآيد اينجا، شما هم همين جا باشيد و در جلسه مطالبتان را بيان كنيد.
من هم با صداقتي كه داشتم گفتم: حضرت امام، ما هر چه اشكال داريم از وجود اوست. وي نه فكر نظامي دارد و نه مشاوران درست و حسابي دور و برش را گرفتهاند؛ در نتيجه ما اصلاً نسبت به او مشكل داريم.
حضرت امام وقتي ديدند من اين چنين با صراحت مطالب را گفتم، فرمودند: خيلي خب، پس شما ميخواهيد برويد، من خودم تذكر ميدهم.
اين كه تذكر حضرت امام چه بود و بنيصدر چقدر به آن توجه كرد و چگونه توجه كرد اطلاعاتي در دست نيست اما هر چه كه بود امام شوراي عالي دفاع را مأمور رسيدگي به اين موضوع كرد. در غياب بنيصدر كه در مسافرت بود شورا به رياست حضرت آيتا... خامنهاي كه نماينده امام در آن جا بودند، تشكيل جلسه داد. صياد نيز براي شركت در جلسه دعوت شده بود. موضوع جلسه طرح والعاديات بود...
شورا به اجراي طرح رأي داد و فرداي آن روز فرماني به دست صياد رسيد كه به او اعلام شده بود از طرف شوراي عالي دفاع با درجه سرهنگ تمامي به عنوان فرمانده منطقه غرب منصوب شده است و هر چه سريعتر بايد به منطقه برگردد و طرح والعاديات را اجرا كند.
وقتي بنيصدر از ماجرا خبردار شد آن را توطئهاي عليه خود پنداشت و خواهان ملغاي فرمان شد.
وقتي بنيصدر گمان ميكرد همه درها را به روي صياد شيرازي بسته است تا او نتواند در جنگ دخالتي داشته باشد، صياد از در ديگري وارد شد كه روح بنيصدر و مشاورانش هم خبردار نشد! علي طرحي به شوراي عالي سپاه داد و اعلام آمادگي كرد تا واحد طرح و عمليات سپاه را راهاندازي کند. براي اين كه خبر به بيرون درز نكند، پيشنهاد كرد اين كار به نام آقاي رحيم صفوي باشد.
در كنار اين پيشتر وقت صياد به طرح و بررسي عملياتي بود تا بتوانند آبادان را از محاصره در بياورند. اين فرمان امام بود كه در ديدار با فرماندهان سپاه فرموده بودند: بايد محاصره آبادان شكسته شود.
علي براي شناسايي همراه تيمي با لباس بسيجي به منطقه رفت... طبيعي بود كه اجراي اين طرح تا روزي كه سايه تفكرات بنيصدري بر سر نيروهاي مسلح بود ممكن نمينمود. در عين حال بنيصدر و همفكرانش در جنگ خيلي زود به بنبست رسيدند، اما براي سرپوش گذاشتن به اين شكست به اختلافات داخلي دامن زدند، كه سرانجام برخلاف آن چه پيشبيني ميكردند، باعث سرنگوني ايشان شد.
عصر روز بيستم خرداد 1360 نامه كوتاهي از امام خميني(ره) از راديو منتشر شد كه همه را شگفت زده كرد. مضمون نامه به اين شرح بود:
بسما... الرحمن الرحيم
ستاد مشترك نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران
آقاي ابوالحسن بنيصدر از فرماندهي نيروي مسلح بركنار شدهاند.
روحا... الموسوي الخميني
10 روز بعد نيز نمايندگان مجلس شوراي اسلامي رأي به بیكفايتی سياسي بنيصدر دادند. يك ماه بعد وقتي كه با لباس و آرايش زنانه دست در دست مسعود رجوي با هواپيمايي كه خلبان محمدرضا شاه ربوده بود از ايران فرار كرد. عملاً شريك جرم سازمان مجاهدين خلق در جنايتهايی شد كه در آن روزها انجام شده بود. جنايتي مانند انفجار بمب در دفتر حزب جمهوري اسلامي و شهادت بيش از هفتاد و دو تن از مديران عالي رتبه نظام، ترور و كشتار مردم انقلابي و زنان و مردان بيگناه در بمبگذاريهاي خيابانها و...
با عزل بنيصدر، محمدعلي رجايي نخست وزير او، از سوي مردم به عنوان رئيسجمهور انتخاب شد. او برخلاف رئيس جمهور پيشین از ميان طبقات مستضعف جامعه برخاسته بود. رجايي عميقاً به كارايي اسلامي اعتقاد داشت.
علي صياد شيرازي از كساني بود كه آقاي رجايي از او براي كابينهاش دعوت كرد. وزيري وزارت دفاع به او پيشنهاد شد اما او نپذيرفت. مدتي بعد باز هم آقاي رجايي او را خواست. اين بار پيشنهاد كرد مجدداً به غرب كشور برگردد و فرماندهي آنجا را به عهده بگيرد.
آقاي رجايي گفت: مطلبي كه ما ميگوييم، آن را با حضرت امام در ميان گذاشتيم. ايشان نظر مساعد دارند كه برويد اين مأموريت را انجام دهيد.
صياد ميگويد: آقاي رجايي اين را كه فرمود: ناخودآگاه از جا بلند شدم. از نظر روحي براي خودم خيلي جالب بود... گفتم: چرا نفرموديد... حضرت امام عنايت دارند كه اين كار انجام شود؟ وقتي براي هماهنگي به دفتر فرماندهي نيرو رفت، امير ظهير نژاد او را به گرمي پذيرفت و همچنان كه از صداقت او انتظار ميرفت، گفت: آقاي صياد تمام برخوردهايي كه با شما شد و حوادثي كه منجر به آن مسائل شد زير سر سرهنگ عطاريان بود. همهاش او درباره شما چيزهايي ميگفت و ما فكر ميكرديم درست ميگويد.
آن روز سرهنگ عطاريان هنوز به عنوان يك سرهنگ خوش برخورد در ميانه كار بود و هنوز سِر و سرش با حزب توده و شوروي برملا نشده بود!...
بعد از عمليات پيروزي ثامنالائمه، در برگشت تعدادي از فرماندهان عاليرتبه جنگ به تهران هواپيمايشان سقوط كرد و همگي به شهادت رسيدند. فرماندهي مانند تيمسار فلاحي، رئيس ستاد مشترك ارتش، تيمسار سيدموسي نامجو، وزير دفاع، تيمسار فكوري فرمانده سابق نيروي هوايي، سردار يوسف كلاهدوز قائم مقام سپاه و محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر.
آن روز صبح در آن جلسه اولين كسي كه نامش به زبان آمد سرهنگ صياد شيرازي بود. يكي از همرزمان سرهنگ نظر ديگري داشت. او كه ميدانست صياد بيشتر مرد رزم است تا رياست، پيشنهاد كرد، تيمسار ظهيرنژاد به رياست ستاد مشترك منصوب شود و سرهنگ صياد براي فرماندهي نيروي زميني.
آقاي ريشهري نيز از اين نظر دفاع كرد و بعد معلوم شد نظر شوراي عالي دفاع هم همين بوده است. صياد آن روز جوانترين فردي بود كه به چنين سمت مهمي منصوب ميشد. مسئوليتي كه سالهاي پيش سرلشكر پيري (تيمسار يوسفي) برايش پيشبيني كرده بود!
حجتالاسلام هاشمي رفسنجاني كه در نبود رئيسجمهور، رياست شوراي عالي دفاع را به عهده داشت، در نامهاي به امام نوشت:
محضر شريف فرمانده كل قوا حضرت امام خميني(ره). با توجه به انتصاب تيمسار ظهيرنژاد به سمت رياست ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي ايران، به موجب تصويب شوراي عالي دفاع در جلسه فوقالعاده نهم مهرماه 1360، بر اساس بند «د» اصل 110 قانون اساسي، جناب سركار سرهنگ علي صياد شيرازي، فرمانده عمليات شمال غرب، به عنوان فرمانده نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران، خدمت حضرتعالي پيشنهاد ميگردد.
امام در ذيل نامه او موافقتشان را اعلام كردند و اين مهمترين خبر ساعت 14 روز نهم مهر بود. خبري كه مردم نگران ايران را كه بعد از حادثه سقوط هواپيماي فرماندهان سخت نگران جنگ و جبههها بودند از نگراني به درآورد.
آن روز و در آن لحظه هيچ كس نميدانست كه اين سرهنگ در لباس بسيجي كه آرام و قرار ندارد و در زير آتش بيامان دشمن، هر لحظه از نقطهاي به نقطهاي ديگر سر ميكشد، فرمانده نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران است! حتي خودش هم نميدانست و اين همان عزتي است كه به دست خداست.
هنوز 20 روزي از فرماندهي او نميگذشت كه قرارگاه عمليات نيروي زميني در جنوب، مركز تجمع استادان بزرگ جنگ شد. به دستور سرهنگ، دانشكده فرماندهي و ستاد (دافوس) موقتاً تعطيل شد و استادان دانشمند آن به جبهه آمدند تا در ستاد فرماندهي تجارب علمي خود را در عمل پياده كنند. نخستين مأموريت آنان طرحريزي 10 عمليات بزرگ بود. اكنون همه چشمها به جبههها دوخته شده بود و مردم سخت در انتظار شنيدن اخبار پيروزيهاي ارتش و سپاه اسلام بودند و سرهنگ صياد شيرازي در يك آزمون مهم تاريخي قرار گرفته بود. آيا ميتوانست از اين آزمون سرافراز بيرون بيايد و نامش در تاريخ ايران به نيكي بماند؟
به ابتكار سرهنگ صياد، قرارگاه مشترك ارتش و سپاه برپا شد. عملياتهاي بزرگ مانند طريقالقدس، فتحالمبين، بيتالمقدس (آزادسازي خرمشهر) و الفجرها و دهها عمليات ديگر در غرب و جنوب كشور حاصل همدلي و وحدت سپاه و ارتش بود كه طعم شيرين آن را ملت نستوه و سرافراز ايران اسلامي چشيدند. اعتقاد قلبي صياد شيرازي عشق به بسيج بود و معتقد بود سرنوشت عملياتها در دست نيروهاي بسيجي است.
ناكامي در عمليات قادر بهانهاي شد تا منتقدان و مخالفانش با گزارشهاي متعدد به مقامات موثر در تصميمگيريهاي جنگ، خواهان تغيير در فرماندهي ارتش شوند. هر چند مسئولان به گزارش و پيشنهادهاي آنها توجهي نكردند... ليكن او تمايل به كنارهگيري داشت ولي امام خميني(ره) و شوراي عالي دفاع خواهان ماندن او در فرماندهي نيروي زميني بودند... اصرار او و امتناع مسئولان عالي نظام از پذيرش استعفا حدود سه ماه طول كشيد.
نهايتاً براي بهرهمندي جنگ از تجارب او، در تيرماه 65 امام او را به عضويت شوراي عالي و دفاع منصوب كردند. يك ماه بعد سرهنگ حسني سعدي يكي از فرماندهان سرهنگ صياد جانشين او شد. امام خميني(ره) در حكم انتصاب فرمانده جديد نيروي زميني، باز از زحمات طاقت فرساي سرهنگ صياد ياد كردند و ضمن تقدير از او تأكيد كردند: سركار سرهنگ صياد شيرازي، با تعهد كامل به اسلام و جمهوري اسلامي در طول دفاع مقدس از هيچ گونه خدمتي به كشور اسلامي خودداري نكرده و اميد است در آينده نيز در هر مقامي كه باشد، موفق به ادامه خدمتهاي ارزنده خود بشود.
سرهنگ صياد شيرازي در خاطراتش آورده است: خدا توفيق داد به مصلحت اسلام عمل كردم و در اين امر حضرت آیتا... خامنهاي نقش داشتند.
او در مناجات شبانه در يادداشتهاي خود مينويسد: خداوندا! ترا شكر و سپاس بر اين كه بر بنده ناتوان و درمانده خود نعمت و رحمت نازل كردي و با ندا و فرمان بنده صالحت «حضرت امام خميني» خط بطلان بر افكار مبهم و اكاذيب جاري در جامعه كشيدي.
خداوندا! معترفم به اين كه همچنان ناتوانم در شكرگزاري و سپاس، ولي نااميد نيستم به اين كه تو ياريم كني و به قدرت و تواني برسم كه به لطف و عنايت تو فراموش نكنم كه همه چيز در دست توست و آگاه باشم به اين كه هر چه بگويم تو همه كارهاي بر خود نهيب زنم كه خيلي بيشتر از اينها همه كارهاي.
ادامه دارد...
دیدگاه شما