اوقات شرعی

 

آخرین اخبار

14. مرداد 1394 - 17:13   |   کد مطلب: 13101
گلایه خواهر شهید محمدزاده از مسئولان رسانه ملی؛ چرا نباید به خانواده شهدای گمنام و مفقودالاثر اطلاع‌رسانی شود که با آزمایش DNA می‌توان هویت شهدای گمنام را شناسایی کرد؟
خطاب شهید امیر مسعود محمدزاده به مادر: تو سلطان‌بانوی منی

به گزارش صبح الوند به نقل از خبرگزاری فارس، با شناسایی شهید امیرمسعود محمدزاده و طنین دوباره فضای شیرین جهاد و شهادت در فضای شهر با خواهر شهید به گفت‌وگو نشستیم.

درخواست مصاحبه را با روی گشاده می‌پذیرد؛ نخستین سئوالی که از او پرسیده می‎شود این است؛«می‌خواهیم با خصوصیات اخلاقی این شهید بزرگوار بیشتر آشنا شویم، خاطراتی که در ذهن دارید و حس شما از این رجعت غرورآفرین» این جمله با خود بغضی گران می‌آورد و می‌نشاند بر گلوی مریم خانم و آنجا که می‌گوید «الهی که هیچ مادری داغ چشم‌انتظاری نبیند» یاد مادر که حالا نیست تا داغ امیر بر جگر پاره پاره‌اش التیام یابد، این بغض را به هق هقی ممتد تبدیل می‌کند.

مریم یک سالی از شهید محمدزاده کوچک‌تر است و در نخستین روزهای فراق شهید امیر عزیز، وقتی دیگر برادرها و خواهرها به جبر زمانه مشغول زندگی و تحصیل شدند، بیش از سایرین همدم دلتنگی مادر بوده است.

گریه امانش نمی‌دهد اما برایمان می‌گوید که شب‌های متوالی، مادر با قصه «روزی که امیر آمد» او را خواب می‌کرد و این قصه این گونه آغاز می‌شد: «مریم، فکر کن همین الآن زنگ در را می‌زنند. تو که هیچوقت نمی‌گذاری من در را باز کنم چون می‌دانی اگر امیرم را پشت در ببینم از خوشحالی زهره‌ام می‌ترکد. خودت می‌روی و در را باز می‌کنی، مریم حواست باشد جیغ نزنی من هول می‌کنم...»

خواهر شهید محمدزاده از اعلامیه شهادت برادر سخن گفت که تا مدت‌ها بر درب خانه چسبانده شده بود و ادامه داد: «به مادرم گفتم پیش در و همسایه خوبیت ندارد اجازه بده این اعلامیه را از روی درب برداریم که او گفت: بگذار وقتی امیر آمد از روی این اعلامیه بفهمد که ما فکر کردیم شهید شده، مبادا یکهو وارد خانه شده و من از دیدنش زهره ترک شوم.»

یادآوری امید مادر به زنده بودن امین و انتظاری که تا دم مرگ با او بود، خواهر شهید را غرق در ماتم کرد و با اشاره به برخی جفاها در حق خانواده‌های شهدای گمنام گفت: برادر من قطره‌ای در اقیانوس بود اما حتم دارم بعد از تشییع پیکر پاکش، برخی مردم که تصاویر تشییع را از تلویزیون ببینند می‌گویند: باز هم یک مشت استخوان پاره آورده‌اند.

لزوم اسطوره‌سازی و ساخت فیلم و سریال با موضوع شیوه زندگی و بیان خصوصیات بارز شهدا، خواسته خواهر شهید محمدزاده از مسئولان رسانه ملی بود و با بیان اینکه تا همین چندوقت اخیر ما نمی‌دانستیم با آزمایش DNA می‌توان هویت شهدای گمنام را شناسایی کرد، اظهار کرد: چرا نباید این موضوع مهم به خانواده شهدای گمنام و مفقودالاثر اطلاع‌رسانی شود؟

مریم محمدزاده بازهم از خاطرات مادری گفت که عجیب با یاد فرزند شهیدش عجین شده بود و با بیان اینکه مادر باورش نمی‌شد امیر، شهید شده باشد از تشرف او به مکه مکرمه و آوردن سوغاتی برای همسر آینده امیر سخن گفت و ادامه داد: در روزهای آخر عمر مادر، شاهد حال تهوع ایشان بودیم اما خودش می‌گفت «مریم این تهوع از سر بیماری نیست، این جگر پاره پاره من از داغ امیرم است.»

آنقدر این پسر دلسوز و مهربان بود، آنقدر در کارهای منزل به مادر کمک می‌کرد که وقتی رفت کمر مادرم شکست. آچار فرانسه بود توی خانه؛ اما هیچوقت زیر بار ازدواج نمی‎رفت.

اینها را خواهر کوچک‌تر شهید محمدزاده با لحنی آکنده از حسرت و غرور توأمان گفت و ادامه داد: روزی مادرم به او گفت امیر جان، پدرت و برادرانت در جبهه‎های جنگ هستند به خدا که اگر دینی هم به گردن ما باشد این دین را ادا کرده‌ایم، بیا تا برایت آستین بالا بزنم سر و سامان بگیری که برادر شهیدم در جواب گفت: «تو سلطان‎بانوی منی، حرف، حرف شماست اما اجازه بده فعلاً فقط به شما خدمت کنم و به مردم سرزمینم.»

مریم محمدزاده کلام آهنگین و اندوهگین خود با بیان اینکه امیدوارم بتوانیم راه این شهدا را ادامه بدهیم، از رجعت پیکر مطهر شهید ابراز شادمانی کرد و افزود: طی این سال‌ها چندباری برادرم به خوابم آمد اما خواب‌های واضحی نبود تا همین اواخر که به خواب برادر بزرگم آمده بود و وقتی حاج محمدتقی با گلایه از او پرسیده بود که چرا خود را به ما نشان نمی‌دهی، پاسخ داده بود: «من پیدا هستم شما به دنبالم نمی‌آیید».

دیدگاه شما

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
کنگره ملی8000شهیداستان همدان